جدول جو
جدول جو

معنی گمراه گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

گمراه گردانیدن
(سِ زَ / زِ کَ دَ)
به بیراهه انداختن. سرگردان کردن. اغواء (ا) . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). و رجوع به گمراه و گمراه کردن شود
لغت نامه دهخدا
گمراه گردانیدن
کسی را از راه خویش منحرف ساختن اضلال، از طریقه صواب منحرف گردانیدن اغواء، از دین حق منحرف ساختن اضلال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گواه گردانیدن
تصویر گواه گردانیدن
شاهد آوردن، دلیل و حجت آوردن، گواه آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(نُ)
اضلال. (تاج المصادر بیهقی). تضلیل. (دهار). بیراه کردن. از راه بگردانیدن. از راه بیرون بردن
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ دَ)
گواه کردن. گواه گرفتن. اشهاد. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ)
راه خود را تغییر دادن. (فرهنگ فارسی معین) : من درایستادم و حال حسنک و رفتن به حج و... و از موصل راه گردانیدن و...همه بتمامی شرح کردم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 182)
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ کَ دَ)
بیره شدن. روگردان شدن. (ناظم الاطباء) :
به دشتی که گمراه گردی مپوی.
اسدی.
گمراه گردم از خود تا تو رهم نمایی
از من مرا چه خیزد دوا کنون که تو مرایی.
خاقانی.
و رجوع به گمراه و گمراه شدن و گمراه گشتن شود
لغت نامه دهخدا
کسی را از راه خویش منحرف ساختن اضلال، از طریقه صواب منحرف گردانیدن اغواء، از دین حق منحرف ساختن اضلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیراه گردانیدن
تصویر بیراه گردانیدن
بیراه کردن، از راه بگردانیدن، از راه بیرون بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواه گردانیدن
تصویر گواه گردانیدن
گواه کردن اشهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه گردانیدن
تصویر راه گردانیدن
راه خود را تغییر دادن
فرهنگ لغت هوشیار